مباني نظري و پيشينه تحقيق سرمايه اجتماعي و نقش مديران
مباني نظري و پيشينه تحقيق سرمايه اجتماعي و نقش مديران |
![]() |
دسته بندي | علوم انساني |
فرمت فايل | docx |
حجم فايل | 28 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 27 |
مباني نظري و پيشينه تحقيق سرمايه اجتماعي و نقش مديران
توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)
همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه
توضيحات نظري كامل در مورد متغير
پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه
رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب
منبع : انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)
نوع فايل: WORD و قابل ويرايش با فرمت doc
قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه
سرمايه اجتماعي و نقش مديران
مقدمه:
يك سازمان براي آنكه به اهداف عالي خود دست يابد بايد به دو مقوله "مديريت" و" سرمايه اجتماعي" توجه داشته باشد. چرا كه در جهان صنعتي امروز صرفا برخوردار بودن از مهارت هاي مديريتي براي موفقيت يك مدير كافي نيست، بلكه مديران بايد شناختي اساسي از تفاوت ميان "مديريت" و" رهبري" داشته باشند و بدانند چگونه اين دو فعاليت براي تحقق موفقيت سزمان بايد باهم تركيب شوند.
امروزه سرمايه اجتماعي، نقشي بسيار مهمي در مديريت نوين جوامع ايفا مي كند به طوري كه اثربخشي ساير سرمايه منوط به وجود اين سرمايه خواهد بود.لذا بدون وجود سرمايه اجتماعي، پيمودن راههاي توسعه و تكامل فرهنگي و اقتصادي ناهموار و دشوار مي شوند.ازاين رو موضوع سرمايه اجتماعي به عنوان يك اصل محوري براي دستيابي به توسعه محسوب شده و مديراني موفق قلمداد مي شوند كه بتوانند در ارتباط با جامعه و با توجه به اهميت مقوله سرمايه اجتماعي و مديريت آن،به توليد و توسعه سرمايه اجتماعي بيشتري نايل گردند.
تعهد سازماني
به عنوان يك بعد مهم سرمايه اجتماعي،تعهد سازماني[1]، هويتي روانشناختي است كه يك فرد نسبت به سازمان متبوع خود احساس ميكند(Mowday, 1982:24). لذا در نمود عيني تعهد سازماني، روابط كاركنان را با سازمان منعكس ميكند و بر تصميم به ماندن اعضا در آن سازمان دلالت دارد(Meyer & Allen, 1997:61-89). افراد با نيازها، مهارتها و انتظاراتي وارد سازمان ميشوند و مايلند در محيطي كار كنند كه بتوانند از تواناييهايشان استفاده و نيازهايشان را ارضاء كنند. چنانچه سازمانها اين فرصتها را براي كاركنانشان ايجاد كنند، سطح تعهد سازماني افزايش مييابد (Vakola & Nikolaou, 2005:160)در حقيقت ميتوان پيوندي بين تعهد سازماني و فعاليتهاي اجتماعي سازمان انتظار داشت كه مستقيماً به ارضاء نيازهاي كاركنان ميپردازد (پيترسون، 2004). با اين حال هنوز كاملاً مشخص نيست كه چگونه فعاليتهاي اجتماعي سازمان كه مرتبط با ديگر ذينفعان است، بر تعهد سازماني كاركنان تاثير ميگذارد.
در حقيقت ميتوان پيوندي بين تعهد سازماني و فعاليتهاي اجتماعي سازمان انتظار داشت كه مستقيماً به ارضاء نيازهاي كاركنان ميپردازد(Peterson, 2004: 3) با اين حال هنوز كاملاً مشخص نيست كه چگونه فعاليتهاي اجتماعي سازمان كه مرتبط با ديگر ذينفعان است، بر تعهد سازماني كاركنان تاثير ميگذارد. در اين راستا، مطالعات پيترسون (2004) و برامر و همكاران (2007) خاطر نشان ميكند كه اينگونه فعاليتها تاثير مثبتي بر تعهد سازماني ميگذارند. با اين وجود نياز است مفهوم تعهد سازماني بهخوبي تحليل شود. مطالعه مير و آلن(1991) سه بعد تعهد را كه شامل مولفه هاي عاطفي، مستمر و هنجاري است، آشكار ميسازد: تعهد عاطفي[2] به عواطف كاركنان اشاره دارد كه وابسته به اهداف سازمان و قابل شناسايي بهوسيله آن است. تعهد عاطفي ناشي از تمايل كاركنان به ادامه ارتباط است. تعهد مستمر[3] ماهيتي مبادله محور دارد، مبتني بر محاسبه است و به هزينههاي مرتبط با ترك سازمان اشاره دارد. تعهد مستمر ناشي از احساس افراد، مانند اجبار آنها به ادامه ارتباط به دليل هزينههاي بالاي خروج است (مانند از دست دادن حقوق، موقعيت و ارشديت) يا به دليل اينكه آنها فرصتهاي استخدامي كمي در جاهاي ديگر دارند. نهايتاً تعهد هنجاري[4] به تمايل كاركنان به ماندن در سازمان بر اساس حس مسؤوليت، وفاداري يا الزام به اداي دين آنها به سازمان، اشاره دارد. اين گونه وفاداري اين احساس را در افراد به وجود مي آورد كه آنها ملزم به متعهد ماندن به روابط هستند، به دليل اينكه احساس ميكنند كاري كه انجام ميدهند، درست است. در ميان اين سه بعد، ارتباط بين تعهد عاطفي و مسؤوليت اجتماعي سازمان به طور دقيقتري مبتني بر نظريه هويت اجتماعي است. همانطور كه قبلاً عنوان شد، فعاليت در سازماني با اعتبار بالا، ميتواند هويت اجتماعي كاركنان را غنا بخشد يا تقويت كند و بعد عاطفي را بيشتر از مولفههاي مستمر و هنجاري تحت تاثير قرار دهد (Meyer & Allen, 1997: 61-89)
شايان ذكر است كه در روند ارتقاء نگرشهاي خيرخواهانه و دوستدار محيط، سازمان ممكن است بخشي از سود خود را به سبب هزينهبر بودن اعمال ايمني محيط و در راستاي ايفاي مسؤوليت اجتماعي از دست بدهد. اما قطعاً دستاوردهاي آن، تصوير مناسبي از مسؤوليت اجتماعي و كسب و كار بهدست ميدهد كه ممكن است حمايت ذينفعان موجود در محيط را به طرق مختلف جلب و افزايش دهد (Takala & Pallab, 2000: 109-118). گرچه ملزمكردن سازمانها جهت اجراي مسؤوليت اجتماعي خود، مستلزم وضع قوانين نيز ميباشد، اما رعايت اين قوانين خود مستلزم هزينههايي است كه ممكن است مسؤوليت اجتماعي سازمان را براي الزامات قانوني كاهش دهد و در طي زمان از اهميت آن به عنوان الزامات اخلاقي بكاهد (Takala & Pallab, 2000: 109-118). در عين حال بايد گفت كه اقدامات مرتبط با مسؤوليت اجتماعي از سوي سازمانها، رشد غير قابل منتظرهاي را تجربه كرده است. در عين حال سازمانها در سالهاي اخير درگير انواع مختلفي از فعاليتهاي مسؤوليت اجتماعي شدهاند، از قبيل اقدامات مسئولانه در قبال جامعه (حفظ محيط زيست و...)، رفتار عادلانه با كاركنان يا مشاركت در برنامههاي هنري و فرهنگي در سطح جامعه (Brown & Dacin, 1997:68-84) بيان ميكنند كه: "سازمانها تمامي اين كارهاي خوب را انجام ميدهند، اما مطمئن نيستند كه چيزي عايدشان ميشود يا خير". مزايايي كه سازمانها در پي فرآيند انجام فعاليتهاي مسؤوليت اجتماعي سازمان به دنبال آن هستند شامل: برآوردن انتظارات مشتري، نشان دادن تعهد در قبال محيط، پيشرو بودن در وضع قوانين و ارتقاء انگيزش كاركنان است (Zairi & Peters, 2002:174-178).
در مطالعات انجام شده در اين تحقيق نشان داد كه مسؤوليت پذيري اجتماعي در قبال ذينفعان اجتماعي و غير اجتماعي، كاركنان، دولت و مشتريان، پيش بيني كنندهاي قوي براي تغييرات تعهد سازماني محسوب ميشود. اين نتايج ميتواند اين اطمينان را براي مديران سازمانهاي مورد مطالعه به همراه داشته باشد كه هزينه هاي پذيرش مسؤوليت اجتماعي توسط سازمان، به ويژه در قبال محيط بيروني، مي تواند از طريق ارتقاي سطح تعهد كاركنان كه به تبع خود، مشاركت فعال، بهرهوري و انسجام دروني را به همراه دارد، جبران گردد. همچنين اين يافته ها، شاهدي بر استحكام نظريه هويت اجتماعي است كه با درك مسؤوليت پذيري اجتماعي توسط سازمان و رعايت آن، تعهد نيز افزايش مي يابد.
[1]- Organizational Commitment
[2]-Affective Commitment
[3]-continuous Commitment
[4]-Normative Commitment